در همهمه ها گوش جهان کر شده است
ظلم آمده از زمان فراتر شده است
دنیا شده کور وَ آدمیّت مرده
قابیل به نقشِ یک برادر شده است
این جاست بهشت و باغِ زیتونی که،
غارت زده از دستِ ستمگر شده است
در هجمه ی تیر و زوزه های موشک
گلبانگِ اذانِ غزه پرپر شده است
این سفره ی افطار، چه حالی دارد
حالا که به جوی خون شناور شده است
در بُهت و سکوت و اِدّعاهای دروغ
مظلوم کشی قابلِ باور شده است
آرامتر از همیشه هست این خانه
این خانه که با خاک برابر شده است
آوار فرو ریخته بر دوشِ زمین
این قطعه ی خاک جورِ دیگر شده است
بگذار که عقده های خود وا بکند
طفلی که کنون بدون مادر شده است
قاسم یزدانی